·         ساعت: 11و 25 دقیقه مورخ ... ·         جلسه هفتاد و چهارم ·         بررسی وضعیت آقای ... ·         حاضرین: ... - "بسیار خوب! ... ادامه مطلب

- قهوه ترک! روزنامه را که تا می کنم و می گذارم روی صندلی کناری، گارسن فنجان قهوه را سر می ... ادامه مطلب

 سعی می کرد قدمهایش شمرده و پرطنین باشد تا صدایش در مغز مرد بپیچد.    چشم بند مرد را باز کرد ... ادامه مطلب

من اصولا به جزئیات بیشتر توجه دارم تا مسائل کلی. مثلا اینکه اول قند را توی چایی می زنی بعد ... ادامه مطلب

پدر از دوتار نوازهای معروف بود. صدایش می کردند عاشیق علی. بعد از ظهرها، مخصوصا بعد از ظهرهای جمعه، مردم ... ادامه مطلب

شبیخون که زدند، غافلگیر که شدیم، عقب نشینی که کردیم، از گروهان که جدا افتادیم، اسیر که شدیم، به اردوگاه ... ادامه مطلب

- توضیح: این داستان را اشتباهی پاک کرده بودم که به همت رایان دوباره برگشت. تغییرات خیلی جزئی هم نسبت ... ادامه مطلب

از اول هم سختم بود با کسی مخالفت کنم. سختم بود به کسی بگویم نه. بچه که بودم هم محلی ... ادامه مطلب

حتما خاطرتان هست که بعد از جنگ بزرگ آرکیلوشا – چندصد سال قبل – دیگر جنگی بین کهکشان آندروما و کهکشان ساگیتاریوس ... ادامه مطلب

حوالی لاریجان گرسنه می شوم. جلوی یک رستوران می ایستم و املت سفارش می دهم. اگر مریم همراهم بود یا ... ادامه مطلب